خلاصه کتاب:
من یه جنگ خونین شروع کردم. من یه دشمن وحشتناک برای خودم درست کردم. فقط سر یه زن. این یه تصمیم احمقانه بود ولی من هیچ پشیمونی ندارم. چون بلیسیما بالاخره مال من شد.
خلاصه کتاب:
بالتو بدون اینکه انگشتشو بالا ببره من رو از لوسین دزدید! فکر کردم بالاخره آزاد شدم، بالاخره به زندگی قبلیم برمی گردم… اما بالتو برنامه های دیگه ای برام داشت! حالا من زندانی اونم! اون تا زمانی که نیازم داره نگهم میداره، تا زمانی که لوسین الماس جمجمه اش رو بهش برگردونه… من هرگز نمیخوام دوباره به لوسین برگردم… نه بعد از بودن با مردی مثل بالتو! تنها شانسی که دارم اینه که ارزشمند تر از الماس باشم، تا بالتو به اندازه کافی من رو بخواد و من رو تو مبادله به لوسین بر نگردونه… اما اصلا میتونم با الماسی که ارزش بیلیون دلاری داره رقابت کنم؟؟
خلاصه کتاب:
تنها چیزی را که برایم مهم بود از دست دادم.” همسرم” و من تنها خودم مقصر هستم. بنابراین زندگی، غرور و هر چیز دیگر را فدای زنی که دوستش دارم می کنم. خواه او مرا دوست داشته باشد یا نه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پونه دانلود " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.