خلاصه کتاب:
در یه شب زمستونی پسری در حالی که عصبانیه پای پیاده از خونه مادر و پدرش بیرون میزنه و به سمت خونه خودش میره. نزدیک خونه که میرسه متوجه صدایی میشه میره ببینه چه خبره که با صحنه دعوا رو به رو میشه همون طور که به سمت طرفین دعوا می دوه حاضرین با دیدن اون پا به فرار میذارن و تنها یه نفر رو زمین افتاده پسر لاغر و نحیفی که چاقو خورده اونو به خونش میبره و اونجاس که میفهمه پسری که اورده خونش یه دختره…
خلاصه کتاب:
دختر شر و شیطون سرخوشی که توی یه گراند هتل بزرگ کار میکنه لامصب زبونش هم از بس درازه تشبیه رفیقاش به اتوبان تهران قم تشبیهش کردن حالا از شانسش در حالی که داره کار میکنه و میرقصه با آهنگ جوادی به صاحب جدید هتل که بسیارغ جدی و خشک هست برخورد میکنه و با چرخ سفارشات زیرش میگیره باید ببینیم که معین صاحب جدید هتل میتونه با زبون دراز جانا کنار بیاد یا دستور میده شبونه تو خواب خفش کنن…
خلاصه کتاب:
داستان راجب دوتا دختره که با هزار تا مشکل تونستن به ترکیه برای تحصیل سفر کنن… هزارتام خاطرخواه دارن ولی اگه یروز داداش یکی از این دخترا بیاد ترکیه اونم به همراه رفیق شیشش فک می کنید چه اتفاقی میفته….؟! ایا میتونن باهم کنار بیان….؟! بریم ببینیم داستان این چارنفر به کجا میرسه….!
خلاصه کتاب:
داستان آتش عشق من درباره ی دختریه که تو زندگیش ضربه می خوره ولی سعی می کنه راهش رو ادامه بده و بشه همون آدم سابق با تجربه های جدید و خدا هم یه آدم خوب رو سر راهش قرار میده. داستان از زبون تمنا و مهبد گفته میشه.
خلاصه کتاب:
زندگی همیشه همونجوری که فکرش رو می کنیم جلو نمیره…! گاهی تلخ، گاهی گس، گاهی زهر و گاهی شیرین… غزاله، دختر قصه ما بخاطر فرار از گذشته ی تلخش که همچون قهوه بسی تلخ است وارد بازی می شود که… تلخی زندگی از یاد میبرد! شاید سرنوشت و شاید بازی که، بازی آخر می شود. فاصله ی تلخی و شیرینی روزگار کوتاه ست! اگر چه روزگارت تلخ بود بدان که حکمتی دارد و پشت هر تلخی شیرینی ست.
خلاصه کتاب:
“آیسان” من : مامان من چن بار بگم آخه… من خونه عمو رامسین نمی یام. مامان: دختر زشته عموت حالا به شب مارو برای شام دعوت کرده تو نیای. من: تو که میدونی من از حسام بدم می یاد. بگو فردا امتحان داشت نیومد. مامان: اون ک با تو کاری نداره همیشه تو دعوا رو باهاش شروع میکنی. من: واقعا ک… همه چیز افتاد تقصیر من. مامان: مگع دروغه… ما پایینیم زود آماده شو بیا پشت بند حرفش از اتاق بیرون رفت. هوففف کلافه ای کشیدم و به دیوار روبروم خیره شدم…
خلاصه کتاب:
سایه دختری مهربان، جذاب، بسیار مغرور و لجباز است. همه وجود سایه سرشار از عشق نسبت به خانواده است. خانواده ای که ناخواسته با یک تصمیم اشتباه در گذشته همه ی آینده او را دستخوش تغییر می کنند...
خلاصه کتاب:
داستان خنده، غم، خوشی، عشق و فداکاریه که البته در نهایت به پخته شدن داستان کمک میکنه... دختری از تبار خوشی وآزادی... کسی که در خوشبختی غرق شده... کسی که مزه ى تلخ درد براش نا آشناس... زندگی با بوی ارامش وخدا... اما همیشه یه آدم خوب، خوب میمونه؟!... یه دختر که توی زندگی خوبش خدا رو داره... توی زندگی پیش روش چطور با اعتقاداتش برخورد میکنه... بعضی وقتا همچی اجباره حتی... اجبار برای بدشدن… دوبرادر با دنیای یکسان... اعتقاداتی مشابه با ورود دختری از دنیای ساده وبی آلایش مسیر زندگیشون تغییر میکنه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پونه دانلود " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.